انتقادات مهدوی کنی از علی شریعتی
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۴۴۸۱۳
آیت الله مهدوی کنی می گوید: دکتر شریعتی اعتقاد داشت باید از تاریخ درس گرفت و از حوادث عاشورای حسینی باید استفاده مثبت کرد نه منفی. دکتر میگفت شما همیشه از ابعاد عزاداری و احساسی کربلا استفاده میکنید، چرا جنبه های مبارزاتی و انقلابی آن را مطرح نمیکنید؛ این نهضتی است که برای مبارزه با ظلم شروع شده، شما جنبههای احساسی قضیه را گرفتهاید و جنبه های مبارزاتی و انقلابی آن را فراموش کردهاید؛ لذا در سخنرانی هایشان به آن جهت میپرداختند و به منبریها و سخنرانیهای بعضی آقایان حملاتی داشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اشکال من به شریعتی
اشکالی که من به ایشان داشتم این بود که میگفتم شما چرا این گونه برخورد میکنید و نیروهای عظیمی را که در خدمت اسلام و مسلمین هستند را به چالش میکشید و نسل جوان را نسبت به آنها بدبین میکنید. شما بیایید و از جریان کربلا آن جنبههای انقلابی و اثباتیاش را بگیرید. به تدریج روش شما مقبول واقع شده و در جامعه اهل منبر نیز اثر میگذارد. شما معتقدید که از این راه باید امام حسین (ع) را معرفی کرد و از نهضت امام حسین (ع) استفاده کرد، بسیار خوب، لکن شما نیروهای انقلاب را دلسرد میکنید و با برخوردهای سلبی با علما و وعاظ میان خودی ها اختلاف میافکنید، چون بیشتر وعاظ جوان در آن موقع طرفدار انقلاب و امام بودند.
بالاخره این ها علاقمند به اسلام و امام حسین (ع) هستند، بایستی به تدریج روش ها را تغییر داد. ایشان جوابی نداشت و در برابر من سکوت میکرد. تذکرات من و دوستان دیگر در ایشان بی اثر نبود و آن وقتی که سخنرانی میکرد و ممنوع المنبر نشده بود ظاهرا تغییر روش داده بود و در یک سخنرانی از روحانیت دفاع کرد و گفت شما زیر یک قرارداد استعماری، امضای یک آخوند را نمیبینید و این از آن صحبتهایی بود که دلالت بر تجدید نظر و تغییر در روش دکتر شریعتی بود. والله اعلم.
دو دلیل ناسزاگفتن به روحانیت
عقیده من این است که ایشان اوایل که از خارج آمده بود به دو جهت نسبت به آخوندها حساسیت داشت؛ جهت اول این بود که پدر ایشان قبلا یک روحانی معمم بود و بعد در زمان پهلوی عمامه ایشان را برداشته بودند یا خودشان به اختیار برداشته بودند. به هر حال ایشان اول معمم بودند و عمامهشان را برداشته بودند و کلاهشاپو به سر میگذاشتند. ایشان دانشمندی روشنفکر بود و حرفهای جدید داشت و قهرا مورد هجمه گروهی از علمای مشهد قرار گرفته بود، روش ایشان به گونه ای بود که غیر از جوانهای روشنفکر و دانشگاهی معمولا کسی با وی مراوده نداشت.
در آن زمان متاسفانه هر کس از این حرفها می زد به سنیگری و وهابیگری و احیانا به بیدینی متهم میشد، کما اینکه به آیت الله مطهری هم از این تهمتها زده می شد. در آن زمان جامعه چنین افکاری را برنمیتافت. اما من معتقدم مرحوم محمدتقی شریعتی مرد دانشمند و خوشفکری بود، در تفکر هم مستقیم بود. تا آنجا که من از نوشتهها یا منبرهایش استفاده کردم اعوجاجی در آنها ندیدم.
استاد محمدتقی شریعتیآیت الله مطهری خیلی به ایشان احترام میگذاشت. مکرر میشنیدم که از مرحوم محمدتقی شریعتی تعریف و تمجید میکرد، به خصوص از تفسیر ایشان و میگفت من گاهی به مشهد مشرف میشوم و به خصوص میروم و از تفسیر ایشان استفاده میکنم و توصیه میکرد که تفسیر ایشان را بخوانید و استفاده کنید، ایشان نکته های خوب و جالبی دارد. ایشان (محمدتقی شریعتی) با توجه به خصوصیاتی که داشتند در نزد برخی از علمای مشهد به عنوان عنصر نامطلوب شناخته شده بودند و این یک عقده ای برای پسر (علی شریعتی) بود، چرا که آخوندها پدرش را منزوی کرده بودند.
تکیه بر اجتهاد مهندس بازرگان
جهت دوم هم این بود که دکتر شریعتی با تمام خصوصیات مثبتی که از نظر علمی، جامعه شناختی و قدرت بیان به خصوص برای نسل جوان و دانشگاهی داشت و نیز از لحاظ موضع گیریهای انقلابی و ضدرژیم و جاذبههای فراوانی که میان طلاب جوان داشت، از این مرحله پا را فراتر نهاد و به تحریک برخی از روشنفکران، به حریم روحانیت وارد شد و تحلیلهای تاریخی و مذهبی ناپخته و نیشدار ارائه کرد و رژیم را که از روحانیت ضربه خورده بود خوشحال و امیدوار کرد، به ویژه آن که در برخی مقالات و سخنرانیها افکار اهل سنت را ترجیح میداد. مجموعه این عوامل قهرا وی را در برابر روحانیون و طلاب قرار میداد و روز به روز فاصلهها را بیشتر میکرد.
موسسان حسینیه ارشاد به هر دلیل با روحانیت برخورد مناسبی نداشتند و در واقع ایشان را به این خاطر به حسینیه دعوت کرده بودند که دیدند چیز خوبی گیرشان آمده و برای اهدافی که آنها دارند به درد میخورد. یعنی فردی که اسلام منهای روحانیت را مطرح کند – حالا تعبیر ضدروحانیت را مطرح نکنیم همان منهای روحانیت – و بگوید چه لزومی دارد که اسلام را از آخوندها بگیریم، از کلاهیها هم میشود گرفت. یا اینکه چه لزومی دارد از مجتهدین معمم تقلید کنیم از دیگران هم میشود، حتی برخی به اجتهاد مهندس بازرگان تکیه میکردند.
اتهام وابستگی به ساواک
ولی من فکر میکنم دکتر شریعتی بعدها در اثر مطالعات و برخوردهایی که داشت تجربهها آموخت و دریافت که روش گذشته اش از لحاظ ثبوت و اثبات هر دو اشتباه است و به عبارت دیگر فهمید که برداشت او از روحانیت معاصر به خصوص پس از نهضت امام خمینی برخورد نادرستی بوده و در واقع نیروی عظیمی را نادیده گرفته و دشمن را شاد کرده است و این کار درستی نبوده است و میخواست در روش خود تجدید نظر کند. دکتر فهمید که انسان مبارز و انقلابی بایستی دشمن اصلی را هدف قرار بگیرد و کسانی را که با او در هدف مشترکند و مشترکات بسیار دارند به یاری بطلبد نه این که آنها را به چالش بکشد.
آیت الله مهدوی کنی در سال های ابتدایی انقلاباز این رو به تدریج تحلیلها و تفسیرهای تاریخی و دینی او نیز متحول شد. برای مثال آنچه در کتاب امت و امامت ایشان آمده با آن حرفهایی که در کتاب اسلام شناسی ایشان است خیلی متفاوت است. در اسلام شناسی ایشان امامت را نوعی تصمیم شورایی، آن طوری که اهل سنت عقیده دارند، مطرح نموده، ولی در امت و امامت، شورا را نفی میکند و من فکر میکنم ایشان روز به روز پخته تر میشد و فرایند کار او به تعادل گرایش پیدا میکرد.
بعضی نسبتهایی هم که به ایشان دادهاند برای من ثابت نشده است. گفته شده ایشان به ساواک وابسته بوده و ماموریت داشته که روحانیت را از بین ببرد. ولی من بینی و بین الله نمیتوانم به صحت این ادعاها شهادت دهم. نامه ای که دکتر شریعتی از زندان به پدر نوشته و در اسناد ساواک موجود است ظاهرا از روی تقیه نوشته شده و نمیتوان آن را دلیل بر چیزی گرفت. در آن موقع ترس و وحشت همه را فراگرفته بود و رژیم با شدت همه را میکوبید و برخی مصلحت را در تقیه و فرار را در تقیه و فرار را بر قرار ترجیح میدادند. البته ممکن است این گونه مدارک حاکی از نقطه ضعفی در مواضع سیاسی وی باشد اما به نظر بنده دلیل بر وابستگی نیست.
منبع: خاطرات آیت الله مهدوی کنی، مرکز نشر اسناد انقلاب اسلامی
برچسبها شهید مرتضی مطهری ساواک علی شریعتی امام خمینی محمد تقی شریعتیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: شهید مرتضی مطهری ساواک علی شریعتی امام خمینی محمد تقی شریعتی شهید مرتضی مطهری ساواک علی شریعتی امام خمینی محمد تقی شریعتی محمدتقی شریعتی دکتر شریعتی مهدوی کنی آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۴۴۸۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بودجه دولتی برای حوزههای علمیه | جمع مبلغ نهادهای فرهنگی و مذهبی ۶۷ هزار میلیارد تومان!
روزنامه جمهوری اسلامی به انتقاد از تخصیص بودجه دولتی برای حوزه های علمیه و حرم امام خمینی پرداخت.
این روزنامه نوشت: به مناسبت بررسی بخش هزینههای لایحه بودجه کل کشور سال ۱۴۰۳ فهرستی از بودجههای پیشنهادی دولت برای نهادهای فرهنگی و مذهبی در فضای مجازی و رسانهها منتشر شد که با اعتراضهائی همراه است.
اعتراضها عموماً بر این محورها متمرکز هستند که در شرایط دشوار اقتصادی کشور چرا به این نهادها بودجه تعلق میگیرد و یا چرا چنین مبالغ زیادی برای آنها پیشنهاد شده است؟ محور دیگر اعتراض نیز اینست که این نهادها تأثیر ملموسی بر زندگی مردم ندارند و به همین دلیل تخصیص چنین بودجههائی به آنها منطقی نیست.
طبق آنچه در فهرست منتشرشده آمده، جمع مبلغ پیشنهادی برای نهادهای فرهنگی و مذهبی ۶۷۰ هزار میلیارد ریال است که البته رقم قابل توجهی است.
بدون اینکه درباره محورهای اعتراضات یادشده قضاوتی داشته باشیم، بر این نکته تأکید میکنیم که بعضی از نهادهائی که نامشان در فهرست آمده اصولاً وجودشان ضرورتی ندارد، بعضی دیگر از آنها خاصیتی ندارند، تعدادی نیز به میزان بودجهای که برای آنها پیشنهاد شده اثربخشی ندارند و در مورد حرم امام خمینی نیز همانطور که در سالهای گذشته بارها تذکر دادیم اصولاً اینهمه توسعه و خرجتراشی خلاف مشی خود امام است. باقی میماند بودجهای که برای حوزههای علمیه پیشنهاد شده که اشکال اساسی آن مربوط به استقلال روحانیت است.
در سالهای گذشته هنگامی که به تخصیص بودجه دولتی برای حوزههای علمیه و نهادهای مرتبط با آنها انتقاد میکردیم، بعضی از طلاب و علما در قالب گلایه به ما میگفتند مگر از وضع شدیداً فلاکتبار طلاب و روحانیین از نظر معیشت خبر ندارید که به بودجه مربوط به حوزههای علمیه اعتراض میکنید؟
جواب این بود و اکنون نیز اینست که میدانیم بسیاری از طلاب و فضلای حوزههای علمیه و حتی علمای شهرستانها با فقر و ناداری دست و پنجه نرم میکنند و تعداد زیادی از آنها بخش قابل توجهی از وقت خود را به کارهای خدماتی از قبیل پیک موتوری، مسافرکشی و تمیز کردن خانهها و شرکتها مشغولند تا بتوانند از عهده حداقل هزینه زندگی برآیند. با اینحال به دلایل متعدد معتقدیم روحانیت نباید از بودجه دولتی ارتزاق کند.
ممکن است افرادی به دلایل خاصی که دارند، اعتقادی به آنچه ما به عنوان دلایل متقن برای ضرورت اجتناب روحانیت از پذیرش بودجه دولتی مطرح میکنیم نداشته باشند. این، حق طبیعی آنهاست که اینگونه فکر کنند و از تخصیص بودجه دولتی به حوزههای علمیه دفاع نمایند. میبینیم که در عمل نیز تفکر آنها بر کشور حاکم است و متولیان امور به آنچه دیگران با نیت خیرخواهی و مصلحتاندیشی برای روحانیت میگویند اعتنائی نمیکنند و ترتیب اثر نمیدهند.
مهمترین دلیل برای این تفکر که حوزههای علمیه و دستگاههای مرتبط نباید از بودجه دولتی ارتزاق کنند اینست که وابسته شدنشان به بودجه دولتی آنها را به دولت و حکومت وابسته میکند و استقلال را که سرمایه اصلی روحانیت است از آن سلب مینماید.
هیچکس نمیتواند ادعا کند که روحانیت میتواند به بودجه دولتی وابسته باشد و در عین حال استقلال خود را هم حفظ کند. علت اینکه امام خمینی هرگز اجازه استفاده حوزههای علمیه از هیچ بودجهای غیر از آنچه مردم با طیب خاطر به آنها میدهند را ندادند، همین بود که آن را با استقلال روحانیت در تضاد میدانستند.
تجربه چند دهه اخیر نیز بر صحت نظر امام خمینی مهر تأیید گذاشته است. مراجع صاحبنام و ذینفوذی مانند مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله صافی گلپایگانی نیز بر همین عقیده بودند و همین مسیر را ادامه دادند.
نکته دیگری که باید مورد توجه روحانیت قرار گیرد اینست که تنگناهای معیشتی در حال حاضر به آنها اختصاص ندارد. این، گرفتاری بزرگی است که دهها میلیون نفر از مردم کشورمان با آن دست و پنجه نرم میکنند. افتخار روحانیت در طول تاریخ این بود که مانند ضعیفترین اقشار جامعه زندگی میکرد و به همین دلیل، خودش محبوب و کلامش نافذ بود.
حالا هم باید مانند مردم عادی زندگی کند تا مردم پذیرایش باشند. مردم وقتی استقلال روحانیت را ببینند و احساس کنند که حامی آنها و زبان گویای آنهاست، حاضرند هرچه دارند را با روحانیت تقسیم کنند تا این نهاد باقی بماند و بتواند در مقاطع حساس در برابر ظلم و ناروا بایستد.
خوبست این را هم به عنوان نکته پایانی بگوئیم که بودجههای دریافتی حوزهها بیش از آنکه صرف طلاب نیازمند شود به پشتمیزنشینانی میرسد که حوزههای علمیه بدون آن میزها هم میتوانند ادامه حیات بدهند و چه بسا حیات بهتر. با توجه به این واقعیتها آیا بهتر نیست روحانیت خودش پیشقدم شود و از گرفتن بودجه دولتی خودداری کند؟